اخبار بازی و دانلود

اگر تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوانند,اگر خیانت دیدی بدان ارزشت بالا بوده است و اگر توهین شنیدی بدان در رسیدن به هدفت موفق بوده ای.دنیا را به آتش جنگ کشاندی یکی به نفع تو,خون مردم را در شیشه کردی یکی به نفع تو,در مقابل پیمان صلح قد علم کردی یکی به نفع تو,جان بسیاری را گرفتی یکی به نفع تو ولی پاسخ اشک های خداوند را برای پرپر شدن بندگانش در مقابل دیدگانش چگونه خواهی داد؟اینبار یکی به نفع انسانیت.

هندیهای میهمان نواز

سوپ در خون غلتیده است و نیکولای به همراه پرایس او را به مکان امنی در کشور هندوستان با نام dhamasala میبرند.پرایس بدجوری دور خود میچرخد.عرق سرد پیشانیش نوید یک استرس همراه با بغض و درد را میدهد.سوپ مقاومت کن خواهش میکنم مقاومت کن.فردی همراه این تیم همیشه در میدان حضور دارد که نامش یوری است.کسی که داستان زندگیش یک تراژدی بسیار بزرگ و دردناک و حال و احوال او هم اکنون چیزی برای خوشحالی ندارد.نیروهای ولادمیر آن مکان را شناسایی کرده اند و به آنجا هجوم میبرند و در نهایت با جان فشانی این تیم عالی توانستند با هلی کوپتر از آنجا بگریزند.روسها از تمام مناطق دست به حمله زده اند منجمله رودخانه هادسن در شهر نیویورک که در نهایت نیروهای sas جلوی این تهاجم را در محل خرید و فروش بورس در وال استریت میگیرند.تمامی این حملات توسط یک زیردریایی روسی در همان رودخانه جمع و جور میشده است پس وارد رودخانه شدند و با اجسام در آب افتاده و خونها و تکه تکه,قطعات جدا شده مردم بی گناه مواجه شدند و جلوی آن زیردریایی خونخوار را نیز گرفتند.

سفیر صلح

رئیس جمهور روسیه در حال سفر به ایالات متحده میباشد تا پیمان صلحی را با آنها منعقد کند.جلسه ای در همان هواپیما و چند لحظه قبل جلسه صحبت های شیرین رئیس جمهور پدر و دختر نازنین او در مورد صلح و اینکه دختر نگران از منعقد نشدن این پیمان توسط یکی از اعضای کابینه و …ناگهان حمله ای برنامه ریزی شده به هواپیما صورت میگیرد و هر تکه ای از هواپیما به گوشه ای پرتاب میشود و به طرز معجزه آسایی رئیس جمهور و دخترش تنها با خوردن چند زخم کوچک بر بدن و صورت هایشان سالم مانده اند,دختر آقای رئیس جمهور نجات پیدا میکند ولی در حین امن کردن محیط برای رئیس جمهور تیم ولادمیر جلوی آنها را میگیرند و رئیس جمهور را دستگیر میکنند و حالا ولد از رئیس جمهور کدهای موشک ها را میخواهد تا به یکباره خون تمام جهان را در شیشه کند.

سلام آفریقا

یوری و جان و سوپ به سوی آفریقا میروند تا با فروشنده اسلحه ای معامله ای بکنند که صحنه های بسیار دلخراش حمله به مردم عادی و سوزاندن آنها را با چشم میبینند و…سفر به لندن و جلوگیری از تحویل یکسری اسلحه های مخرب و سفر به هامبورگ آلمان و عملیات نجات دختر رئیس جمهور که در ساختمانی مخفی شده است و با ترس و لرز آمار محل تقریبی خود را میدهد.حمله به قلعه ای در جمهوری چک برای صید ولادمیر و در نهایت به جایی نرسیدن.اما در یکی از عملیاتها جان رودررو با ولادمیر ملاقات میکند و یوری و سوپ هم آمار آنها را از منطقه ای دورتر با اسنایپر و دوربین دارند.اما به یکباره پس از درگیری این سوپ هست که بسیار زخمی و خونین میگردد و پس از انفجار ساختمانش زمین را محلی برای آرمیدن خود انتخاب میکند.جان به هرصورتی که هست به همراه یوری او را نجات میدهند.سوپ در حال جان دادن است که در لحظه آخر نام یوری را بر زبان می آورد که با ولادمیر در ارتباط است.پس از جان دادن سوپ پرایس با مشتها و لگدهایی به سمت یوری می آید و میخواهد که داستان را برایش توضیح دهد و یوری از خود و ولادمیر که قصد داشت دنیا را به نابودی بکشاند و اینکه یک جورایی او دست راست ولد نیز بوده است تعریف میکند و اما مخالفت یوری با اهداف شوم و شلیک ولد به او و شلیک به تمام خاطرات و رفاقت ها…این بود که یوری حتی از پرایس و سوپ نیز بیشتر به خون ولد تشنه بوده است.پیغامی میرسد که جنگ تمام شده است اما این پیغام هیچ سرش به جنگ جان با ولد نمیخورد.ولد میگوید جنگ تمام شده پرایس به او میگوید نه جنگ من با تو.جان به همراه یوری به سمت هتلی در دوبی میرود تا ولد را سگ کش کنند.پس از درگیریهای فراوان به بالای هتل میرسند و اینبار این یوری بوده است که زخمی میشود و…پرایس خسته تر و درمانده تر از همیشه ولی سوسویی از آتش انتقام که همچون قرمزی خون در زیر خاکستر آتش غضب نهفته است به سوی کشتن ولد حرکت میکند و آنچنان او را بر لوستر سقف می آویزد  و صحنه اعدام او را مینگرد که اینگار تازه متولد شده است و تنها این اعدام است,این اعدام است که میتواند پاسخ دندان شکنی بر تمامی جنایات و خرابیها باشد زیرا معنای قصاص بر ترازوی عدالت را تنها اعدام میتواند عملی کند.حال وجودش تسکین یافته است و سیگاری را بر لبهای خسته و خشکیده اش میگذارد و آتش بر زیر تمامی بدبختیها و بدشانسی ها و تمامی تنهاییهایش میگیرد و روشن میشود و میسوزنند تمامی خاطرات بد گذشته و این است که گاهی انتقام بر بخشش میچربد و لذتش مانند کشیدن نخی سیگار در اوقات سردرگمی,سرما و تنهایی و اوقاتی میماند که غم جای تمامی افکار مثبتت را میگیرد و از آن روز به بعد کسی پرایس را شوخ و خندان ندید…

پایان داستان

منتظر قسمت بعدی سری مقاله سفر به متن تصویر باشید.منتظر نظرات شما عزیزان هستم.ممنون که تا پایان همراه بودید.